رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

رادمهر رنجبران

يازده سالگي ات پر بار و پر از موفقيت 😘

شناسنامه

سلام پسری ، بابایی امروز شناسنامه هم برات گرفت ، آخی انقدر نازه ، راستشو بخوای باورم نمیشه که من مامان شدم و مسئولیت به این سنگینی دارم آخه مامان بودن فقط یه اسم نیست یه حسه بزرگه ، یه عشقه بی بدیل که دل آدم رو می لرزونه.  رادمهر رنجبران ، بله اینم اسم شما تو شناسنامه تون ، مبارکت باشه عزیزم  معنی اسم شما : خورشید بخشنده ، بخشنده همچون خورشید فراوانی نام شما در تاریخ14/8/1390طبق سایت سازمان ثبت احوال :963   ...
14 آبان 1390

شناسنامه

سلام پسری ، بابایی امروز شناسنامه هم برات گرفت ، آخی انقدر نازه ، راستشو بخوای باورم نمیشه که من مامان شدم و مسئولیت به این سنگینی دارم آخه مامان بودن فقط یه اسم نیست یه حسه بزرگه ، یه عشقه بی بدیلکه دل آدم رو می لرزونه. رادمهر رنجبران ، بله اینم اسم شما تو شناسنامه تون ، مبارکت باشه عزیزم معنی اسم شما : خورشید بخشنده ، بخشنده همچون خورشید فراوانی نام شما در تاریخ14/8/1390طبق سایت سازمان ثبت احوال :963 ...
14 آبان 1390

شناسنامه

سلام پسری ، بابایی امروز شناسنامه هم برات گرفت ، آخی انقدر نازه ، راستشو بخوای باورم نمیشه که من مامان شدم و مسئولیت به این سنگینی دارم آخه مامان بودن فقط یه اسم نیست یه حسه بزرگه ، یه عشقه بی بدیلکه دل آدم رو می لرزونه. رادمهر رنجبران ، بله اینم اسم شما تو شناسنامه تون ، مبارکت باشه عزیزم معنی اسم شما : خورشید بخشنده ، بخشنده همچون خورشید فراوانی نام شما در تاریخ14/8/1390طبق سایت سازمان ثبت احوال :963 ...
14 آبان 1390

روز هفتم و اولین حمام

سلام پسری امروز شما رو بردیم حموم آخه دیگه یه هفته ست بدنیا اومدی و نافت هم که افتاده بود می خواستیم تمیز ممیز شی ، مامان صبح اومد و با هم بردیمش حموم ، اینم عکس های اولین حموم شما.   از حموم که اومدی 2 ساعت عین یه فرشته خوابیدی ، چقدر معصوم و ناز ، مامانی عاشقمممممم   ...
14 آبان 1390

روز هفتم و اولین حمام

سلام پسری امروز شما رو بردیم حموم آخه دیگه یه هفته ست بدنیا اومدی و نافت هم که افتاده بود می خواستیم تمیز ممیز شی ، مامان صبح اومد و با هم بردیمش حموم ، اینم عکس های اولین حموم شما. از حموم که اومدی 2 ساعت عین یه فرشته خوابیدی ، چقدر معصوم و ناز ، مامانی عاشقمممممم ...
14 آبان 1390

روز هفتم و اولین حمام

سلام پسری امروز شما رو بردیم حموم آخه دیگه یه هفته ست بدنیا اومدی و نافت هم که افتاده بود می خواستیم تمیز ممیز شی ، مامان صبح اومد و با هم بردیمش حموم ، اینم عکس های اولین حموم شما. از حموم که اومدی 2 ساعت عین یه فرشته خوابیدی ، چقدر معصوم و ناز ، مامانی عاشقمممممم ...
14 آبان 1390

روز ششم

سلام خوبی پسرم ؟ امروز جمعه 13 آبانه و شما 5 روز و نیم داری ، نمی دونی تو این 5 ، 6 روز چقدر بهت عادت کردیم ، چقدر دوست داریم ، چقدر عاشقتیم، دیشب منو و بابایی و پسری برای اولین بار شب رو تنها با هم موندیم ، شب تا صبح بیدار بودم به شخصه ، بابایی طفلی هم که عادت به بی خوابی نداره ، انقدهههههههههههههههه دلم براش سوخت ، آخه می خواست پیش ما باشه و ما رو تنها نذاره ولی عادت به بیخوابی هم نداره . دوسششششششششششششششششششششششششش دارم اندازه تموم دنیا . تازه بابایی دیشب انقدر برات شعر خوند ، کتاب حسنی رو اونم 2 بار همچین گوش می کردی و بهش زل زده بودی بابایی هم کیف می کرد. راستی دیروز 12/8/90 نافت افتاد داشتیم عوضت می کردیم ...
13 آبان 1390

روز ششم

سلام خوبی پسرم ؟ امروز جمعه 13 آبانه و شما 5 روز و نیم داری ، نمی دونی تو این 5 ،6 روز چقدر بهت عادت کردیم ، چقدر دوست داریم ، چقدر عاشقتیم، دیشب منو و بابایی و پسری برای اولین بار شب روتنها با هم موندیم ، شب تا صبح بیدار بودم به شخصه ، بابایی طفلی هم که عادت به بی خوابی نداره ، انقدهههههههههههههههه دلم براش سوخت ، آخه می خواست پیش ما باشه و ما رو تنها نذاره ولیعادت به بیخوابی هم نداره . دوسششششششششششششششششششششششششش دارم اندازه تموم دنیا . تازه بابایی دیشب انقدر برات شعر خوند ، کتاب حسنی رو اونم 2 بار همچین گوش می کردی و بهش زل زده بودی بابایی هم کیف می کرد. راستی دیروز 12/8/90 نافت افتاد داشتیم عوضت می کردیم یهو دیدم که کت...
13 آبان 1390

روز ششم

سلام خوبی پسرم ؟ امروز جمعه 13 آبانه و شما 5 روز و نیم داری ، نمی دونی تو این 5 ،6 روز چقدر بهت عادت کردیم ، چقدر دوست داریم ، چقدر عاشقتیم، دیشب منو و بابایی و پسری برای اولین بار شب روتنها با هم موندیم ، شب تا صبح بیدار بودم به شخصه ، بابایی طفلی هم که عادت به بی خوابی نداره ، انقدهههههههههههههههه دلم براش سوخت ، آخه می خواست پیش ما باشه و ما رو تنها نذاره ولیعادت به بیخوابی هم نداره . دوسششششششششششششششششششششششششش دارم اندازه تموم دنیا . تازه بابایی دیشب انقدر برات شعر خوند ، کتاب حسنی رو اونم 2 بار همچین گوش می کردی و بهش زل زده بودی بابایی هم کیف می کرد. راستی دیروز 12/8/90 نافت افتاد داشتیم عوضت می کردیم یهو دیدم که کت...
13 آبان 1390

سلیقه بابایی

پسرم سلام خوبی مامانی ؟ این لباسارو پنجشنبه با بابایی رفته بودیم بهار خوشش اومد و برای شما خرید هی بهش گفتم بزرگه کوچیکتر بگیریم گفت نه که نه ، می خوام بزرگتر شد بپوشه ، خیلی رنگشو دوست داره میگه خیلی شاده .       ...
13 آبان 1390